هدف پژوهش حاضر، فراهمکردن بینشی غنی درخصوص عوامل مؤثر بر رشد تیمها و استارتآپها در مراکز رشد دانشگاهی میباشد. در این پژوهش عوامل مؤثر بر رشد تیمها و استارتآپها در مراکز رشد دانشگاهی با استفاده از رویکرد پویاییشناسی سیستم بررسی شد. ابتدا پس از بررسی ادبیات نظر چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر، فراهمکردن بینشی غنی درخصوص عوامل مؤثر بر رشد تیمها و استارتآپها در مراکز رشد دانشگاهی میباشد. در این پژوهش عوامل مؤثر بر رشد تیمها و استارتآپها در مراکز رشد دانشگاهی با استفاده از رویکرد پویاییشناسی سیستم بررسی شد. ابتدا پس از بررسی ادبیات نظری و نظرهای خبرگان صنعت، متغیرهای مؤثر بر رشد تیمها و استارتآپها شناسایی شدند و روابط علتومعلولی میان این متغیرها ترسیم شد. سپس روابط ریاضی میان این متغیرها براساس روابط موجود در پیشینه تعیینشده و بر این اساس، در مرکز رشد واحدهای فناور و دانشبنیان دانشگاه جامع امامحسین (ع) در بازه زمانی سالهای 1395 الی 1445 شبیهسازی شد. بعد از طراحی نمودارهای علتومعلولی، شش سناریو برای رشد تیمها و استارتآپها در مراکز رشد دانشگاهی تعریف گردید که عبارتاند از: سهم مرکز رشد از سود شرکتهای موفق، اثر تعامل با شرکتهای موفق در ارتقاء سطح فرهنگ کارآفرینی، اثر ارتباط مؤثر با شرکتهای موفق در جذب حمایتهای مالی برای واحدهای فناور، اثر تغییرات تعداد مراجعهکنندگان جهت ورود به مرکز بر سیستم، سیاست کنترل پذیرش و اثر حمایتهای قانونی از واحدهای فناور بر سیستم. از میان شش سناریوی شبیهسازی شده، سناریوی پنجم یعنی سیاست کنترل پذیرش بیشترین تأثیر را در رشد تیمها و استارتآپها در مراکز رشد دانشگاهی دارد. بنابراین میتوان سیاست حفظ کیفیت خدمات، از طریق کنترل میزان واحدهای فناور ورودی به مراکز رشد را سیاستی اثرگذار و مهم خواند.
پرونده مقاله
با توجه به تحولاتی که امروزه در درون و بیرون سازمانها صورت گرفته نیاز سازمان به نوآوری، انعطافپذیری و پویایی بیش از پیش احساس میشود. تيمسازي در سازمان با تركيب واقعیتها و دیدگاههای متفاوت براي ايجاد قابلیتهای جديد، باعث نوآوري در سازمانها میگردد. پژوهش حاضر با چکیده کامل
با توجه به تحولاتی که امروزه در درون و بیرون سازمانها صورت گرفته نیاز سازمان به نوآوری، انعطافپذیری و پویایی بیش از پیش احساس میشود. تيمسازي در سازمان با تركيب واقعیتها و دیدگاههای متفاوت براي ايجاد قابلیتهای جديد، باعث نوآوري در سازمانها میگردد. پژوهش حاضر با هدف بررسی و تدوین مدل سازمان تیممحور با رویکرد نوآوری سازمانی انجام گرفته است. این پژوهش از نظر روش تحقیق آمیخته کمی و کیفی است، از نظر هدف اکتشافی و ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه و مصاحبه میباشد. جامعه آماری کلیه کارکنان مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری در خراسان رضوی بوده که براساس فرمول کوکران 108 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شدهاند. تجزیه و تحلیل دادهها از طریق تحلیل عاملی تأییدی به کمک نرمافزار آموس جهت میزان اعتبار مدل بهره گرفته شد. اجرای محاسبات لازم در نرمافزار ضمن تأیید روابط بین متغیرهای مکنون در مدل ساختاری نشانگر این است که مقدار CFI برای مدل اندازهگیری مرتبه اول نوآوری و سازمان تیممحور و همچنین مدل تحلیل عاملی مرتبه دوم به ترتیب برابر 903/0، 901/0 و 908/0 است که با توجه به اینکه بیشتر از 9/0 میباشد میتوان گفت که دادهها بهطور بسیار مناسبی برازش یافته است. با توجه به نتایج تحقیق میتوان عنوان نمود که تمرکز بر متغیرهای سازمان تیممحور میتواند نوآوری سازمانی کارکنان را افزایش دهد.
پرونده مقاله
با توجه به حرکت فزاینده سازمانهای کشور به سمت بهرهمندی کامل از سیستمهای اطلاعاتی، شناسایی عوامل مؤثر بر تقویت این سیستمها برای بهبود کیفیت خدماترسانی بسیار حائز اهمیت است. لذا این تحقیق با هدف بررسی عوامل مؤثر بر تقویت زیرساختهای سیستمهای اطلاعاتی انجام گرفته اس چکیده کامل
با توجه به حرکت فزاینده سازمانهای کشور به سمت بهرهمندی کامل از سیستمهای اطلاعاتی، شناسایی عوامل مؤثر بر تقویت این سیستمها برای بهبود کیفیت خدماترسانی بسیار حائز اهمیت است. لذا این تحقیق با هدف بررسی عوامل مؤثر بر تقویت زیرساختهای سیستمهای اطلاعاتی انجام گرفته است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردي و از نظر ماهیت توصیفی- اکتشافی است. جامعه تحقیق سازمانهای دولتی کشور است که از بین خبرگان حائز شرایط خبرگی، تعداد 10 نفر جهت تشکیل پانل خبرگی انتخاب شدند. از بین کارکنان نیز تعداد 250 نفر به روش نمونهگیری تصادفی ساده بهعنوان نمونه آماری انتخاب شدند. روش تحقیق ترکیبی از روشهای تصمیمگیری چند معیاره (فرایند تحلیل سلسله مراتبی)، معادلات ساختاری و سیستم استنتاج فازی است. پس از استخراج ابعاد و عوامل از ادبیات و پیشینه تحقیق، رتبهبندی عوامل مؤثر در قالب پنج بعد و 15 مؤلفه، با استفاده از روش تصمیمگیری چند معیاره صورت گرفت. نتایج نشان داد زیرساخت قانونی بیشترین همبستگی را با زیرساختهای سیستمهای اطلاعاتی برقرار کرده است. همچنین در بین ابعاد، زیرساخت فناورانه دارای بیشترین اهمیت است. نتایج حاصل از استنتاج فازی نیز نشان داد مطلوبترین حالت برای زیرسیستمهای اطلاعاتی 698/0 با توجه به امکانات موجود است و ترکیب مطلوب برای این حالت زمانی حاصل میشود که عوامل ساختاری 724/0، عوامل سازمانی 58/0، عوامل حاکمیتی 569/0، عوامل اجتماعی 707/0، و عوامل آموزشی 468/0 باشد. لذا پیشنهاد میگردد متولیان امر برای تقویت زیرساختهای سیستمهای اطلاعاتی کشور در گام نخست بر تقویت و توسعه ساختارها و حمایت از نوآوریهای فناورانه متمرکز شوند.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف طراحی چارچوب راهبرد تحول دیجیتالی صنعت حمل و نقل بار جادهای با تمرکز بر فناوری اینترنتاشیاء و تحلیلگری داده از روش پژوهش علم طراحی استفاده میکند. این پژوهش برحسب هدف، بنیادی- کاربردی برحسب نوع داده، آمیخته از نوع اکتشافی؛ برحسب زمان گردآوری داده، مق چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف طراحی چارچوب راهبرد تحول دیجیتالی صنعت حمل و نقل بار جادهای با تمرکز بر فناوری اینترنتاشیاء و تحلیلگری داده از روش پژوهش علم طراحی استفاده میکند. این پژوهش برحسب هدف، بنیادی- کاربردی برحسب نوع داده، آمیخته از نوع اکتشافی؛ برحسب زمان گردآوری داده، مقطعی و برحسب روش گردآوری دادهها و یا ماهیت و روش پژوهش، پیمایشی بود. جمعآوری دادهها در بخش کیفی با مصاحبه نیمه ساختاریافته با 20 نفر از خبرگان دانشگاهی و صنعت حمل ونقل بار جادهای ایران که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند و اصل اشباع انتخاب شدند، انجام شد. برای جمعآوری دادهها در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد و نظرات 170 نفر از کارکنان این صنعت که با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونهگیری طبقهای گزینش شدند، اخذ شد. تجزیه و تحلیل دادهها در بخش کیفی با تکنیک دلفی، مرور ادبیات و کدگذاری انجام شد و در بخش کمی از آمار استنباطی، آزمون تی تک نمونهای و مدلسازی معادلات ساختاری و نرمافزارهای SPSS و smartPLS استفاده شد. گام پنجم روش علم طراحی، با آزمون چارچوب راهبرد طراحیشده در شرکتی در صنعت مربوطه انجام شد. نتایج نشان داد راهبرد تحول دیجیتالی شامل دو راهبرد مدیریتی و عملیاتی است. همچنین پیامدها، عوامل اثرگذار، سازوکارها، تسهیلگرها و موانع در این چارچوب ارائه شد. براساس نتایج، از میان مؤلفههای چارچوب، راهبردهای مدیریتی نیازمند تقویت بیشتر هستند.
پرونده مقاله
هدف از این پژوهش ارائه مدل تحلیل محتوایی بومی شده چهار ستون مدیریت دانایی براساس رویکرد تغییر مستمر در بانک توسعه صادرات میباشد. پژوهش حاضر از نظر جهتگیری در حیطه تحقیقات کاربردی میباشد. جامعه آماری شامل خبرگان دانشگاهی و خبرگان نظری است. خبرگان نظری، شامل اساتید دان چکیده کامل
هدف از این پژوهش ارائه مدل تحلیل محتوایی بومی شده چهار ستون مدیریت دانایی براساس رویکرد تغییر مستمر در بانک توسعه صادرات میباشد. پژوهش حاضر از نظر جهتگیری در حیطه تحقیقات کاربردی میباشد. جامعه آماری شامل خبرگان دانشگاهی و خبرگان نظری است. خبرگان نظری، شامل اساتید دانشگاهی است که در زمینه مدیریت دانایی صاحب نظر میباشند. خبرگان تجربی، نیز شامل مدیران با تجربه بالای 15 سال در بانک توسعه صادرات هستند. برای نمونهگیری از روشهای غیراحتمالی و به صورت هدفمند استفاده شده است. فرایند نمونهگیری تا دستیابی به اشباع نظری ادامه یافت و در نهایت 11 خبره در این مرحله شرکت کردهاند. با استفاده از تحلیل کیفی، تعدادی مفاهیم استخراج و کدگذاری شاخصها انجام پذیرفت. در ادامه روند پژوهش و بخش کمیآن، با اجرای تکنیک دلفی فازی در 3 دور مبادرت به غربالگری و اعتبارسنجی معیارهای حاصل از تحلیل کیفی پژوهش شد. در ادامه جهت شناسایی روابط مدل بومی شده چهار ستون مدیریت دانایی براساس رویکرد تغییر مستمر و جهت انعکاس روابط درونی میان معیارها از روش مدلسازی ساختاری تفسیری1 استفاده گردید. با استناد به تجزیه و تحلیل دادهها در بخش مدلسازی ساختاری- تفسیری، مدیریت دانایی سطح اول یا وابسته است. متغیرهای رهبری سازمانی، فرهنگ سازمانی، فناوری سازمانی، یادگیری سازمانی سطح دوم هستند. متغیر تغییرات مستمر سطح سوم است. در نهایت نیز متغیرهای شایستگی شخصی، الگوهای ذهنی، چشمانداز مشترک، یادگیری تیمی، تفکر سیستمی در سطح چهارم قرار دارند. در نهایت مؤلفههای بومیشده مدیریت دانایی و تغییر مستمر به همراه مدل تدوین گردید.
پرونده مقاله
با عنایت به اینکه شکاف قابل توجهی در مفهومسازی اکوسیستم کسب وکار دیجیتال با رویکرد آموزش الکترونیکی وجود دارد، این مقاله یک چارچوب مفهومی اکوسیستم کسب وکار الکترونیکی آموزشی در عصر دیجیتال را با تلفیق دو مفهوم: اکوسیستم کسب وکار دیجیتال و اکوسیستم یادگیری دیجیتال (آموز چکیده کامل
با عنایت به اینکه شکاف قابل توجهی در مفهومسازی اکوسیستم کسب وکار دیجیتال با رویکرد آموزش الکترونیکی وجود دارد، این مقاله یک چارچوب مفهومی اکوسیستم کسب وکار الکترونیکی آموزشی در عصر دیجیتال را با تلفیق دو مفهوم: اکوسیستم کسب وکار دیجیتال و اکوسیستم یادگیری دیجیتال (آموزش الکترونیکی) معرفی نموده و به منظور طراحی و تبیین مدل اکوسیستم کسب وکار دیجیتال با رویکرد آموزش الکترونیکی به اجرا درآمده است، لذا این پژوهش از نظر جهتگیری، بنیادی و از نظر هدف، اکتشافی است و با بهكارگيري رویکرد توصیفی- همبستگی برای مرحله کمی به تحليل دادهها ميپردازد. در این پژوهش، مدل مفهومی با جمعبندی نظریات با استفاده از روشهای مرورکتابخانهای، نظرات خبرگان و با بررسی مطالعات صورت گرفته در کسب وکارهای دیجیتال و آموزش الکترونیکی (آموزش مجازی)، ابعاد، عوامل و مؤلفههای تأثیرگذار بر طراحی مدل اکوسیستم کسب وکار دیجیتال با رویکرد آموزش الکترونیکی، انتخاب و استخراج شده و براي طراحی پرسشنامه، شاخصهاي مربوطه و مدل مفهومی پیشنهادی استفاده گردیده است. در بخش یافتههای استنباطی و آزمون فرضیهها، از تکنیک تحلیل عاملی تأییدی و تکنیک مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. در این پژوهش به کمک نرمافزار SmartPLS2 دادهها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. حداکثر سطح خطای آلفا جهت آزمون فرضیهها 05/0 در نظر گرفته شد.که در نتیجه چارچوب اکوسیستم کسب وکار دیجیتال با رویکرد آموزش الکترونیکی در عصر دیجیتال مبتنی بر ابعاد و مفاهیم: فناوری (زیرساختها)، عوامل فرهنگی و اجتماعی، افراد (استعدادها)، سواد اطلاعاتی، دولت و قوانین و مقررات، شبکهها و تعاملات، ذینفعان (بازارها و مشتریان)، عوامل محیطی، سرمایه، مساعدتهای مالی، عوامل تجاری، عوامل سازماني، عوامل آموزشی، نوآوری، پشتیبانی، ارزشیابی معرفی میگردد.
پرونده مقاله
تجارت الکترونیکی به مفهوم بهرهگیری از ابزارهای الکترونیکی در فرایند انجام کسبوکارهای نوین میباشد. این نوع از تجارت بهعنوان محل پیوند فناوریها با بازار کسبوکار موجب ایجاد یک بازار پایدار برای اشتغال گروههای مختلف شده است. برای انجام برخی کسبوکارهای مدرن ابزارهای چکیده کامل
تجارت الکترونیکی به مفهوم بهرهگیری از ابزارهای الکترونیکی در فرایند انجام کسبوکارهای نوین میباشد. این نوع از تجارت بهعنوان محل پیوند فناوریها با بازار کسبوکار موجب ایجاد یک بازار پایدار برای اشتغال گروههای مختلف شده است. برای انجام برخی کسبوکارهای مدرن ابزارهای الکترونیکی جدیدی ابداعشدهاند که آنها را با سایر مشاغل متفاوت میسازند. عاملهای هوشمند که بهعنوان ابزار برای شرکتهای فناوری محور عمل مینمایند وظیفهی قیمتگذاری پویای محصولات و خدمات این شرکتها را بر عهده دارند. در این مدل قیمتگذاری که اغلب کاملاً بدون مداخلهی اپراتور انسانی و بهصورت خودکار (هوشمند) انجام میگیرد، ابزارهای الکترونیکی با تجزیهوتحلیل عوامل مختلفی به قیمتگذاری میپردازند. هدف این پژوهش بررسی وضعیت و آثار حقوقی این مدل قیمتگذاری در شرکتهای ارائهدهنده خدمات هوشمند حملونقل میباشد. نوشتار حاضر به روش تحلیلی- توصیفی و کتابخانهای انجام شده است. مدل قیمتگذاری پویا در مقایسه با مدل سنتی، دارای مزایا و معایبی است؛ مزایا:
1- شفافیت در اعلام هزینهها 2- سبب تسهیل و تسریع در ارائه خدمات حملونقل میگردد 3- موجب کاهش هزینهها میشود. معایب: 1- اختیار مطلق شرکت در تعیین و پرداخت هزینهها نسبت به رانندگان 2- عدم امکان و پیشبینی نظارت بر طراحی و عملکرد اپلیکیشنهای شرکتهایی که از این مدل قیمتگذاری استفاده مینمایند 3- فقدان قوانین و مقررات متناسب و اختصاصی برای تخلفات احتمالی. براساس یافتههای این پژوهش، قوانین و مقررات موجود برای رفع چالشها و مقابله با تخلفات احتمالی در رابطه با مدل قیمتگذاری پویا کافی نبوده و بازنگری و اصلاح قوانین و مقررات و تدوین راهکارهای مناسب در این زمینه ضروری است.
پرونده مقاله